نکات مهم در مراقبت از بیمار مبتلا به آلزایمر مراقبت از یک بیمار مبتلا به آلزایمر در خانه کار مشکلی است و می تواند در بعضی مواقع بسیار طاقت فرسا باشد.
هر روز مشکلات جدیدی پیش می آید که فرد مراقب باید با آنها برخورد نماید. این مشکلات شامل تغییراتی که در توانایی بیمار ایجاد می شود و نیز تغییرات در رفتار بیمار می باشد.
یکی از بزرگترین مشکلاتی که مراقبین با آن روبرو می شوند نحوه برخورد با رفتارهایی است که از بیمار سر می زند. لباس پوشیدن، حمام کردن، غذا خوردن و سایر فعالیتهای روزمره اغلب هم برای بیمار و هم برای مراقب او مشکل خواهند بود.
نکات مطرح شده در ذیل می تواند به عنوان پیشنهاداتی برای کاهش این مشکلات مفید واقع شوند.
نحوه صحبت کردن با بیمار: - برای صحبت کردن سعی کنید از کلمات ساده و جملات کوتاه استفاده نمایید و لحن صحبتها و صدایتان ملایم و مهربان باشد.
- هیچ گاه با بیمار مثل یک کودک صحبت نکنید.
- هنگامی که با بیمار صحبت می کنید موارد حواس پرت کن (مثل صدای رادیو و تلویزیون) را حذف کنید یا به حداقل کاهش دهید.
- بیمار را با اسم صدا بزنید. هنگام صحبت کردن با او مطمئین شوید که حواسش با شماست.
- برای پاسخ دادن بیمار به سؤالتان ، به وی فرصت کافی بدهید.
- اگر بیمار در هنگام صحبت کرن ، به دنبال کلمه یا موضوع می گردد با مهربانی و با احترام، آن کلمه یا موضوع را به وی یادآوری نمائید.
نحوه لباس پوشیدن: - سعی کنید هر روز در ساعت معین لباسهای بیمار را بپوشانید.
- او را تشویق کنید که تا جایی که می تواند خودش لباس را بپوشد. برای این کار وقت بگذارید و عجله نکنید.
- به بیمار اجازه دهید که لباسش راخودش انتخاب کند.
- لباسها را به ترتیب پوشیدن در دسترس او قرار دهید.
- اگر بیمار به کمک شما در لباس پوشیدن نیاز دارد، هر کاری که می کنید قدم به قدم برای او توضیح دهید.
- لباسهایی برای بیمار انتخاب کنید که راحت بوده و آسان پوشیده و درآورده شوند. لباسهایی بدون زیپ و تکمه در این موارد بهتر می باشند.
بيماريهاي رواني از بدو پيدايش بشر وجود داشته و هيچ فردي، از هيچ طبقه اقتصادي – اجتماعي خاصي، در مقابل آنها مصونيت ندارد. بيماري رواني خطري است که بشر را همواره تهديد ميکند.
خوشبختانه نهضت بهداشت رواني در نيم قرن اخير، افکار غلط و خرافات را در مورد اين بيماريها کنار گذاشته و نشان داده است که بيماريهاي رواني، قابل پيشگيري بوده و در صورتي که مانند ساير بيماريها به موقع تشخيص داده شود و تحت درمان قرار بگيرد عوارض آنها کاسته خواهد شد.
بيماريهاي رواني از زمانهاي قديم وجود داشتهاند. پس بهداشت روان را ميتوان يکي از قديميترين موضوعات به شمار آورد. بطوريکه بقراط در حدود 400 سال قبل از ميلاد عقيده داشته است که بيماران رواني را مانند بيماري جسمي بايد درمان کرد.
تقريباً از سال 1930 يعني بعد از تشکيل اولين کنگره بينالمللي بهداشت روان بود که اين رشته بصورت جزئي از علوم پزشکي درآمد و سازمانهاي روانپزشکي و مراکز پيشگيري در کشورهاي پيشرفته يکي بعد از ديگري فعاليت خود را شروع کردند.
در کشور ايران نيز عليرغم آنکه از زمان محمد بن زکرياي رازي و بعد از آن، ابوعلي سينا به بيماران رواني (ديوانگان آن زمان) توجه داشته و براي درمان آنها از دستورات مختلف دارويي و روشهاي گوناگوني همچون تلقين استفاده ميکردند، ولي به طور رسمي درسال 1336 برنامههاي روانشناسي و بهداشت روان از راديوي ايران آغاز شد و در سال 1338 اداره بهداشت رواني در اداره کل بهداشت وزارت بهداري وقت، تشکيل شد.
اگر چه از سال 1319 تدريس بيماريهاي روانپزشکي در دانشگاه تهران آغاز شده بود اما با ايجاد شبکههاي بهداشتي درماني در کشور، موضوع بهداشتروان به منزله جزء نهم خدمات اوليه بهداشتي پذيرفته شد و در حال حاضر نيز مورد توجه است.
براي رسيدن به مفهوم سلامت روان در ابتدا بايد تعريف مشخصي از سلامت داشته باشيم.
سلامت را به دو روش ميتوان تعريف کرد. طبق تعريف منفي، سلامت عبارت از فقدان بيماري و طبق تعريف مثبت، سلامت با ارتقاء بهداشت مرتبط است.
حتي در افراد سالم سلامت سطوح مختلفي دارد. بهداشت روان نيز چيزي فراتر از فقدان يا نبود بيماري رواني است. بعد مثبت بهداشت روان كه سازمان بهداشت جهاني نيز روي آن تكيه دارد، در تعريف سلامتي لحاظ شده است.
"سلامتي يك حالت رفاه جسمي، رواني و اجتماعي است نه فقط فقدان بيماري و ناتواني. "سازمان بهداشت جهاني" همچنين تأکيد دارد كه هيچ يك از موارد فوق بر ديگري برتري ندارد.
براساس تعريف فوق سلامت روان به عنوان عامل مهمي در سلامتي شامل آسايش ذهني، احساس خود توانمندي، خود مختاري، كفايت، درك همبستگي بين نسلي و شناخت توانايي خود در محقق ساختن ظرفيتهاي عقلي و هيجاني خويش است.
به عبارت ديگر ميتوان گفت بهداشتروان حالتي از رفاه است كه در آن فرد تواناييهايش را باز مي شناسد و قادر است با استرسهاي معمول زندگي مدارا كند، از نظر شغلي مفيد و سازنده باشد، براي اجتماع خود نقشي ايفا كند و با ديگران مشاركت و همكاري داشته باشد. به طور کلي بهداشت روان به همه افراد مربوط است نه فقط به كساني كه از بيماري رواني رنج مي برند.
البته بايد اذعان داشت كه در افراد بيخانمان، تهيدستان، افراد بيكار و با سطح تحصيلات پايين،كساني كه قرباني خشونت بودهاند، مهاجران و پناهندگان، كودكان، نوجوانان و زناني كه مورد سوء استفاده قرار گرفته اند و افراد سالمند كه مورد غفلت و بيتوجهي واقع شدهاند، بيشتر ديده ميشود.
متأسفانه در بخش عظيمي از دنيا به بهداشت روان و بيماري رواني به اندازه سلامت جسماني و بيماري جسمي اهميت داده نميشود و مورد غفلت و بيتوجهي قرار گرفته است.
بنا به تعريف سازمان بهداشت جهاني، بهداشت روان، عبارتست از: قابليت ارتباط موزون و هماهنگ با ديگران، تغيير و اصلاح محيط فردي و اجتماعي و حل تضادها و تمايلات شخصي به طور منطقي، عادلانه و مناسب. در نهايت مفهوم بهداشت رواني عبارت است از تامين رشد و سلامت رواني فردي و اجتماعي، پيشگيري از ابتلا به اختلال رواني، درمان مناسب و بازتواني آن.
وقتي سخن از مددكاري ميشود بسياري از افراد به ياد زندانها يا پرورشگاه ها و افرادي که به نام مددكار در دفتر يا واحد مددكاري فعاليت ميكنند. اما حرفه مددكاري به فعاليت در ان مراکز محدود نميشود.
مددكاري اجتماعي، يكي از رشتههاي كاربردي است كه فارغالتحصيل آن بايد بتواند در مراكز مختلف با استفاده از روشها و تكنيكهايي كه آموزش ديده است،
وارد زندگي انسانهايي شود كه به هر دليل اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و خانوادگي دچار مشكل شده و نميتوانند مشكل خود را به تنهايي حل كرده و يا منشأ مشكل را تشخيص بدهند.
در مورد هدف مددکاري مي توان گفت هدف رشته مددكاري اين است كه به افراد نيازمند به خدمات اجتماعي كمك كند تا مشكلات خودشان را بشناسندسند و راه حل آن را پيدا كنند.
تواناييهاي لازم يك مددكار بايد داراي توانمنديهاي روحي خاصي باشد؛ يعني بايد روحيهاي قوي داشته باشد تا بتواند مشكلات و معضلاتي را كه در زندگي انسانها ميبيند، تحمل كند كه افراد زودرنج و بسيار حساس و عاطفي به درد اين رشته نميخورند.
در ضمن يك مددكار نبايد در گفتگو و ارتباط برقرار كردن با ديگران دچار مشكل شود و در نهايت يك مددكار بايد خود را به خوبي بشناسد چون اگر خود را نشناسد، نميتواند به ديگري شناخت بدهد و او را كمك كند.
موقعيت شغلي رشته مددكاري از جمله رشتههايي است كه داوطلبان هر سه گروه آزمايشي علوم رياضي و فني، علوم تجربي و علوم انساني ميتوانند آن را انتخاب كنند همچنين دانشجويان اين رشته بايد در دوران تحصيل 24 واحد كارورزي و پس از فارغالتحصيلي 2 سال طرح بگذرانند.
اين دو ويژگي رشته مددکاري را از رشته هاي ديگر متمايز کرده، چرا كه فارغالتحصيلان اين رشته به دليل تجربه ناشي از 24 واحد كارورزي در 6 واحد مستقل و 2 سال طرح در سازمانها و مؤسسههاي دولتي، از موقعيت شغلي مناسبي برخوردار هستند.در واقع هر جايي كه اداره رفاه يا امور اجتماعي هست،
مددكار اجتماعي ميتواند در آنجا حضور داشته و مسؤوليتي را بر عهده بگيرد. در نتيجه فارغالتحصيلان اين رشته مشكل اشتغال ندارند.
گمنامي رشته مددکاري با وجود مزيتهاي اين رشته، بايد پذيرفت كه رشته مددكاري با مشكلاتي نيز گريبانگير است كه در اين ميان گمنام بودن رشته مددكاري در جامعه و حتي در بين جوانان و داوطلبان كنكور مشكل بزرگي است.
اصول مددکاري از آنجاييکه مددکاري داراي ارزش هاي اساسي است اين حرفه هم اصول و قواعدي دارد و .با استفاده از اين اصول است که مددکاري به صورت علمي انجام مي شود .
از اصول اساسي در مددکاري مي توان به اصل پذيرش ،اصل مشارکت مددجو، اصل خود اگاهي مددکار، اصل رازداري حرفه اي، اصل رابطه حرفه اي و اصل فرديت اشاره کرد .
ارزش هاي اساسي در مددکاري اجتماعي مددکاري داراي ارزش هاي اساسي است که شالوده و اساس اين حرفه را تشکيل مي دهد.
در واقع بدون اين ارزش ها مددکاري علم به حساب نمي آيد. ارزش هاي اساسي مددکاري عبارت است از: حرمت مقام انساني، حق بهره مندي افراد به صورت يکسان از امکانات مادي و معنوي ،حق افراد در تصميم گيري براي مسائل خود(خود تصميم گيري) و مسئوليت فردي و اجتماعي.
آيا كلينيكهاي مددكاري اجتماعي را ميشناسيد؟ با شناخته شدن حوزه مددکاري اجتماعي ،کلينيک هاي مددکاري شروع به ارائه خدمات به افراد کردند .
اما آيا مي دانيد که اين کلينيک ها چه وظايفي دارد؟ انجام مشاوره هاي تخصصي در زمينه مسائل خانوادگي، اجتماعي،فرهنگي و تحصيلي، انجام مداخله هاي موثر در بحران هاي خانوادگي، فردي، اجتماعي، انجام پژوهش هاي اجتماعي در زمينه هاي مداخلات اجتماعي در بخش هاي آسيب اجتماعي فقط بخشي وظايف کلينيک هاي اجتماعي است.
از ديگر وظايف اين کلينيک ها که مشاوره ها و مددکاري تخصصي را ارائه مي کنند مي توان به انجام فعاليت هاي مربوط به روان سنجي يا روان در ماني، فعاليت هاي مبني بر باز تواني يا باز پروري افرادي كه به نحوي دچار آسيب هاي اجتماعي شده اند.
(اعتياد،فرار دختران از خانه، بزهكاري نوجوانان و جوانان و طلاق و... )، انجام فعاليت هاي توانبخشي اجتماعي براي استفاده مراجعه کنندگان با معلوليت هاي مختلف، تحويل پرونده هاي قابل باز توان از سازمان بهزيستي پس از لحاظ کردن مراحل قانوني، آموزش مهارت هاي زندگي به گروه هاي سني مختلف و پيگيري هاي مددكاري در خصوص ايجاد اشتغال، مسكن،ترخيص موفق فرزندان شبانه روزي و يا خانواده هاي نيازمند اشاره کرد .